سلام عزیز دل مامانی دیروز روز تولد دو سالگی شما گل پسر مامانی بود. مامان جان خیلی دلم میخواست این روز مرخصی بگیرم و کاملاً در کنار تو باشم ولی چون فصل امتحاناته و منم مراقب بودم نمی شد که مرخصی بگیرم مطابق هر روز که بابایی پست صبح است ساعت 5/5 از خواب بیدارشدیم و آماده شدیم ساعت 15/6رفتیم خونه مامان جون شما چون شب قبلشم دیر خوابیده بودی هنوز خیلی خوابت میومد و بغل من بودی در که زدیم بابا جون امیر رضا اومدن درو باز کردن اونا داشتن رو حیاط توپ بازی میکردن میبینی مامان جون شما و امیر رضا باباجون رو اول صبحی به چه کارایی وا میدارید!!!! بعد دیگه شما هم رفتی دنبال بازی و من ساعت 5/7 با هزار دزد و کلک بازی از خونه اومدم بیرون ...