پایان پروژه
سلام
بالاخره این پروژه شیر گرفتن سید محمد ما هم به پایان رسید دیگه الان حتی سراغشم نمیگیره! خوب خدا رو شکر بچه ام همکاری کرد و اون قدر ها که می ترسیدم ترسناک نبود
مامانی این قدر غرور داری که نمی گفتی که شیر میخوای ، همین که میگفتی ایشم میگفتم مامانی یادت نیست اوف شده بدون معطلی می گفت این چی چیه ؟ الهی قربونت برم که اینقدر برا خودت غرور داری
الهی بمیرم برات یه روز ظهر چقدر گریه کردی و اشک مامانی رو هم در آوردی ولی بازم نمی گفتی ایش فقط گریه بود و گریه و داد و کتکایی که به مامانی میزدی !!!!
ر گلم تو این دو هفته که ایشت اوف شده بود خیلی مامانی رو مقصر میدونستی و چقدر به خاطر اینکه مواظب ایشت نبودم کتک خوردم!!!
مامانی عوضش حواسم رو جمع کردم که کم کسری نداشته باشی و چیزای مقوی برات درست میکنم تا جون بگیری و خودت مواظب چیزات باشی که دیگه از دستشون ندی!!!
حالا دیگه غذا خوردنت بهتر شده و خوابتم بیشتر شده حسابی حسابیم شیطون شدی
آخه مامانم به کی رفتی که اینقدر چغله ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟