سید محمدسید محمد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

گل پسر مامان و بابا

پایان پروژه

سلام بالاخره این پروژه شیر گرفتن سید محمد ما هم به پایان رسید دیگه الان حتی سراغشم نمیگیره! خوب خدا رو شکر بچه ام همکاری کرد و اون قدر ها که می ترسیدم ترسناک نبود مامانی این قدر غرور داری که نمی گفتی که شیر میخوای ، همین که میگفتی ایشم میگفتم مامانی یادت نیست اوف شده بدون معطلی می گفت این چی چیه ؟ الهی قربونت برم که اینقدر برا خودت غرور داری   الهی بمیرم برات یه روز ظهر چقدر گریه کردی و اشک مامانی رو هم در آوردی ولی بازم نمی گفتی ایش فقط گریه بود و گریه و داد و کتکایی که به مامانی میزدی !!!! ر گلم تو این دو هفته که ایشت اوف شده بود خیلی مامانی رو مقصر میدونستی و چقدر به خاطر اینکه مواظب ایشت نبودم کتک خور...
19 ارديبهشت 1390

کلاه بدون پشم مامانی

دیروز بعد عمری یه روز مرخصی گرفتم خونه موندم گفتم حداقل امروزو به کارام میرسم   امااااااااااااااااااااا تو گل پسری چه کارایی که نکردی یه دفعه رو برگردونم دیدم رفته بالای میز نشسته داره آجیلا را پرت میکنه رو زمین!!!! آخه بچه تو چطوری رفتی رو میز ؟؟؟؟ بچه ام بچه های قدیم لااقل از ارتفاع ترس داشتن دیگه اذیتات از حدش گذشته بود همین که من جاروم تموم شد رفتی بیسکویت برداشتی و البته نخوردی همشو خورد کردی رو فرشااااااااااااااااااااااا !!!! اسباب بازیات و کتابا تو انداختی وسط پذیرایی!!!!! با خودکار کلی روی پاهات و دستات و از همه مهمتر اون پشتیای سفید بی زبون من نقاشی کشیدی وااااااااااااای که چند با...
19 ارديبهشت 1390

جناب آقای مهندس سید محمد

سلام  بچه کوچولوی دو ساله ما بیشتر از اینکه با اسباب بازیاش بازی کنه با پیچ گوشتی و انبر دست و آچار رفقیه! با چنان مهرتی پیچ گوشتی رو تو دستای کوچیکش میچرخونه که فکر میکنی اوستای ماهریه! چند وقت پیش (قبل از زمستونی که گذشت*5/1 ساله بود) بچه ام رفت کمک بابا جون و بخاریای خراب که آورده بودن رو درست کرد!!!(عکساش تو ادامه مطلب) تازه اون موقع بود که من فهمیدم بچه ام مهندسه و من خبر ندارم پس منم میشم مامان مهندس !! بعد از اون یه بار تو خونه دیدیم یه آچار برداشته و رفته زیر چرخ خودش خوابیده و داره با آچار به چرخش ور میره نگوووووووووووو خراب بوده بچه داشته درستش می کرده ! یه بار رفته بود سر کشو و درب دیک بخار رو...
19 ارديبهشت 1390